خصوصیات شهید چمران..........
به سه خصلت ممتازم :1)عشق که از سخنم و نگاهم ، دستم و حرکاتم، حیات و مماتم عشق می بارد. در آتش عشق می سوزم و هدف حیات را جز عشق نمی شناسم. در زندگی جز عشق نمی خواهم و به جز عشق زنده نیستم. 2 ) فقر که از قید همه چیز آزادم و بی نیازم و اگر آسمان و زمین را به من ارزانی کنند تأثیری نمی کند.3) تنهایی که مرا به عرفان اتصال می دهد و مرا با محرومیت آشنا می کند. کسی که محتاج عشق است در دنیای تنهایی با محرومیت می سوزد و جز خدا کسی نمی تواند انیس شبهای تار او باشد و جز ستارگان اشک های او را پاک نخواهد کرد و جز کوه های بلند راز و نیاز او را نخواهند شنید و جز مرغ سحری ناله صبحگاه او را حس نخواهد کرد. به دنبال انسانی می گردد تا او را بپرستد یا به او عشق بورزد ولی هرچه بیشتر می گردد کمتر می یابد...
مغموم..........
خدایا عذر می خواهم از اینکه در مقابل تو می ایستم و از خود سخن می گویم و خود را چیزی به حساب می آورم که تو را شکر کند و در مقابل تو بایستد و خود را طرف مقابل به حساب آورد!
خدایا آنچه می گویم از قلبم می جوشد و از روحم لبریز می شود.*
خدایا دل شکسته ام، زجر کشیده ام، ظلم زده ام، از همه چیز ناامید و از بازی سرنوشت مأیوسم، در مقابل آینده ای تیره و مبهم و تاریک فرو رفته ام، تنها ترا می شناسم ، تنها به سوی تو می آیم، تنها با تو راز و نیاز می کنم.
مناجات..........
" خدایا به آسمان بلندت سوگند،به عشق سوگند،به شهادت سوگند،به علی سوگند،به حسین سوگند،به روح سوگند،به بی نهایت سوگند،به نور سوگند،به دریای وسیع سوگند،به امواج روح افزا سوگند،به کوههای سر بهفلک کشیده سوگند،به شیپور جنگ سوگند،به سوز دل عاشقان سوگند،به فداییان از جان گذشته سوگند،به درد دل زجرکشیده گان سوگند،به اشک یتیمان سوگند،به آه جانسوز بیوه زنان سوگند،به تنهایی مردان بلند سوگند که من عاشق زیبائیم. چه زیباست همدردعلی شدن،زجر کشیدن،از طرف پست ترین جنایتکاران تهمت شنیدن،از طرف کینه توزان بی انصاف نفرین شنیدن،چه زیباست در کنار نخلستان های بلند در نیمه های شب،سینه داغدار را گشودن و خروشیدن و با ستارگان زیبای آسمان سخن گفتن،چه زیباست که دراین موهبت بزرگ الهی که نامش غم و درد است، شیعه تمام عیارعلی شدن."
ارزش علم ومعرفت..........
ای خدا ، من باید از نظر علم از همه برتر باشم
، تا مبادا که دشمنان مرا از این راه طعنه زنند. باید به آن سنگدلانی که علم را بهانه کرده و به دیگران فخر میفروشند، ثابت کنم که خاک پای من هم نخواهند شد. باید همه آن تیره دلان مغرور و متکبر را به زانو در آورم، آنگاه خود خاضع ترین و افتاده ترین مرد روی زمین باشم. ای خدای بزرگ آنها که از تو میخواهم ، چیزهایی است که فقط میخواهم در راه تو به کار اندازم و تو خوب میدانی که استعداد آنرا داشتهام. از تو میخواهم مرا توفیق دهی که کارهایم ثمر بخش شود و در مقابل خسان سر افکنده نشوم.
عشق به امام موصی صدر وخدا..........
تو را دوست می دارم و این دوستی بابت احتیاج و یا تجارت نیست. در این دنیا به کسی احتیاج ندارم. حتی گاهگاهی از خدای بزرگ نیز احساس بی نیازی می کنم … از او چیزی نمی طلبم و احساس احتیاج نمی کنم. چیزی نمی خواهم، گله ای نمی کنم و آرزوئی ندارم. عشق من به خاطر آن است که تو شایسته عشق و محبتی، و من عشق به تو را قسمتی از عشق به خدا میدانم. همچنانکه خدای را می پرستم و عشق می ورزم، به تو نیز که نماینده او در زمینی عشق می ورزم. و این عشق ورزیدن همچون نفس کشیدن برای من طبیعی است …
شهادت..........
برای مرگ آماده شده ام و این امری است طبیعی که مدتهاست با آن آشنا شده ام. ولی برای اولین بار وصیت میکنم. خوشحالم که در چنین راهی به شهادت می رسم. خوشحالم که از عالم و ما فیها بریده ام. همه چیز را ترک گفته ام. علایق را زیر پا گذاشته ام. قید و بندها را پاره کرده ام.دنیا و ما فیها را سه طلاقه گفته ام و با آغوش باز به استقبال شهادت میروم.