در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

بشین روی « کرسی » دو کلوم حرف باهات دارم

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

بشین روی « کرسی » دو کلوم حرف باهات دارم

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

یاد گارم را جا گذاشته ام، یاد گاری جز خدایم برایم نمانده است....

آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندهای روزانه

۶۸ مطلب با موضوع «دست نوشته» ثبت شده است

۱۳ارديبهشت

مردمان اهالی دل؛

چهل روز است. که نماز باران می خوانند؛

خدا کند امروز، از آسمان ابری چشم،

باران رحمت ببارد...

باران رحمت

در مسلخ عشق
۰۸اسفند

روی دیوار خاطرات دلش نوشته بود:

« یا کریم ها را نکشید! »

دل مردم با غروب میگرید

و دل غروب با نوای یا کریم...

یاکریم

در مسلخ عشق
۰۵بهمن

در قفس تنها یک غزل خواند

قناری بی نام و نشان

اسیری و اسیری و اسیری

قفس

 .

.

.

http://id.bayan.ir/bayan/profile/avatar/Dd4BP7VPKcH6V5dgUMsi-Rjl9Fc%3D/

هدیه وبلاگ رفاقت به سبک شهید در مورد قفس نشینان

خیلی زیباست؛  ارزشش از این پست بسیار بالاتر هست؛ حتما ببینید.

در مسلخ عشق
۲۴دی

ابر گریان

بگذارید ابر بگرید

دیگر زمین طاقت دیدن بغض آسمان را ندارد...

+

عکس مربوط میشه به ایام اربعین امسال(94) پشت مرز عراق؛ توی خاک شلمچه جا موندیم. اربعینی داشتیم در کربلای ایران.

لحظه های سخت عمرم همیشه جاموندن از قافله کربلا بوده.

در مسلخ عشق
۲۰دی

مسافر بی جهاز

مسافرم...

لیک کنون جهازم آماده نیست!


باعرض پوزش؛ امروز به صورت تصادفی متوجه شدم خیلی از نظرات قبلی شما بزرگان بدون این که خودم بفهمم به هرزنامه وب منتقل شده بودند.و خیلی از نظرات بی جواب موندند؛ ببخشید.

در مسلخ عشق
۰۵دی

درد له شدن

مورچه ای به خود مینالید:

« از درد له شدن زیر پای آدمها »

.

کاش روزی برسد برای جلو رفتنمان پا روی هر چیزی نگذاریم،حتی عقاید.

.

در مسلخ عشق
۲۷آذر

تنها یک برگ به درخت ماند...

آن هم به هوای دیدن تو

هوای دیدن تو

در مسلخ عشق
۲۸تیر

بعضی ها حرفهایشان چقدر شنیدنی است،

.

اما فقط برای

.

یک بار...

.

یک بار

در مسلخ عشق
۲۲تیر

تاریخ زندگی ات را خودت ثبت کن!

تا مورخان هوس باز اشکت را به گریه و

لبخندت را به خنده تحریف نکنند...

تحریف

+

از دست برخی آدمها...

آنطور که دلشان می خواهد از تو برداشت می کنند نه آنطور که هستی....

در مسلخ عشق
۱۵تیر

هر چقدر هم که در بیداری بلند فریاد زنی،

عاقبت در سکوت چشم فرو خواهی بست.

تضاد فریاد و سکوت

یا مُغیثَ مَن لا مُغیثَ لَه

ای پناه بخش کسی که جز تو پناهی ندارد

(دعای جوشن کبیر)

در مسلخ عشق
۰۸تیر

عکسها برخلاف آنچه که تصور میکنی؛ با تو

حرف نمی زنند. تنها تو را گول می زنند...

عکس ها بر خلاف تصور

+ چقدر ساده ایم ما آدمها گاهی دنیایمان ؛ را روی یک عکس می سازیم؛ بی آنکه بدانیم این، تنها بخشی از آنی هست که ما نمی بینیم...

در مسلخ عشق
۲۶خرداد

تا حکایت آغاز کردم

دلم به بهانه پایانش گریست...

.

.

.

تا حکایت آغاز کردم

در مسلخ عشق
۰۳اسفند

عجیب مردمانی هستیم ما...

آرزویش می کنیم.

همین که آمد؛ از دستش به چترها پناه می بریم...

در مسلخ عشق
۲۸بهمن

گاهی وقتها؛ آنقدر با خودت کلنجار می روی که چشمانت  میزبان گلوله های گرم اشک نشوند؛ برای فرار از دست اشک ها؛ از هر کاری که؛ دستت بر می آید دریغ نمی کنی. گاهی آن چنان سخت و بی ربط میزنی زیر خنده که کسی از درد درونت چیزی متوجه نشود.آنوقت است که میفهمی ( خنده تلخ من از گریه غم انگیز تراست ) یعنی چه...

امروز کاروانی از دوستان عازم سفر کربلا شدند

خود رفتند و دل ما را عجیب هوایی کردند.

هوای شهر ابری بود اما هوای چشمان بدرقه کننده ها بارونی بارونی؛ و بد جوری چشمان آدمو قلقلک میداد تا واسه کم کردن از این کوه آوار شده در وجودت و حسرت جا مندن از این قافله قطره اشکی هم که شده نثار بی لیاقتی خودت کنی...

وحال تمام خوشحالی ام این است که حداقل لیاقت بدرقه شان راداشته ام.آقا جان  همینش هم شکر...

کربلا2

کربلا1

کربلا4

کربلا5یادش بخیر؛ عکسهایی که در سفر اربعین گرفته شد.

دعا میکنم زیارت حرم خوبان نصیب همه بشود.

در مسلخ عشق
۲۶بهمن

چه داستان عاشقانه ای دارند. آسمان و چتر

دیدارشان با اشک آسمان است و سکوت چتر

در مسلخ عشق
۱۶بهمن

هرچقدر هم که راست باشی ،

دست سخت روزگار،

از تو راست تر ها را هم؛ خم کرده است...

در مسلخ عشق
۲۸دی

چقدر لرزیدم...

آنگاه که در آن روز سرد زمستانی ، پیرمرد فقیر محله؛ می لرزید ومن به لطف کت و کلاه بافتنی ام، گرمم بود.و چه گرم و صمیمانه؛ او مرا با نگاهش دنبال می کرد.که هیچ گاه، به این اندازه به خود نلرزیدم...

در مسلخ عشق
۱۸دی

انار

زمستان که آمد

همه تنها شدند.حتی

انار باغچه خانه ما...

در مسلخ عشق
۰۳دی

چه سمفونی ناموزون ولی زیبایی ایجاد کرده بود؛ انگشتان ترک خورده پیرمرد ضعیف!

رینگ رینگ...

آنگاه که بر سر پیچ کوچه های باریک اما صمیمی؛ دست چروک و خشکیده اش؛ زنگ خسته دوچرخه اش را نوازش میکرد.و پاهای بی رمقش ملتمسانه بر رکاب دوچرخه ای فرتوت فرود می آمدند تا او سرعت گیرد و از یادها عبور کند.

و در این بازی زمانه هرگز مقایسه نخواهم کرد؛ صداقت زنگ دو چرخه ی سالخورده آن پیرمرد را با بوق ماشین های شیک جوانان امروزی...

رینگ رینگ...

* دانلود کنید*

در مسلخ عشق
۲۳آذر

خدایا می شود چند روزی گنجشک شوم؟فقط چند روز...

 

دلم می خواهد آزادانه در وجودت پرواز کنم.آزاد آزاد...

 

چند روزی برای این گنجشک کوچک دل شکسته...

 

پای در بند جا داری؟...

 

Downloadha.Com-201.jpg
در مسلخ عشق
۰۷آذر

خوش بحال درختان...

.

بی منت و سراپا تا آخر؛ زیر باران می مانند و خیس می شوند.

.

بی آنکه حتی یکیشان   سرما  بخورند...



از تمامی دوستانی که در دو پست قبلی لطف کردن نظر گذاشتن و بنده فرصت نکردم هم نظراتشون منتشر کنم و هم نتونستم به وبشون مراجعه کنم؛ عذر خواهی میکنم.

و از دوستان بلاگفایی هم عذر می خوام نمیدونم مشکل از سیستم من هست یا از سایت بلاگفا؛ امکان نظر گذاشتن در وبلاگ های شما بزرگواران رو ندارم.

در مسلخ عشق
۲۷آبان

تا آنجا که می دانم. زمان ؛ مکان نمی شود...

اما سالهاست که غروب میعادگاه من است...

زمان و مکان، غروب...

 

در مسلخ عشق
۰۲آبان
در مسلخ عشق
۲۹مهر

سالهاست که خودم را گم کرده ام...!!!

هر چه می بینم تنها یک غریبه است  هم شکل من

که عکسش افتاده در آب ...

آیینه که دروغ نمی گوید به من

این خودم هستم که سالهاست؛ غرق شده ام در آب ...

در مسلخ عشق
۱۴مهر

با سایه ها پیمان دوستی مبند

که با اندک نوری ؛ از تو فراری می شوند.

یا دائم تو را فریب می دهند.

این است دوستی با سایه ها...

امام علی(ع) می فرماید:

« از دوستی با دروغگو بپرهیز، زیرا دروغگو چون سراب است که دور را به تو نزدیک و نزدیک را به تو دور می نمایاند.»

بحارالانوار/ج71/ص 196

***

امام صادق(ع) می فرماید:

« آدم دروغگو دلایل و حجتهای آشکار را از بین می برد و با ( ایجاد) شبهات پیروانش را به نیستی می کشاند.»

اصول کافی/ج2/ص 239
در مسلخ عشق
۱۳مهر

[[خدایا در این قربان، هرچه که ما را از تو میگیرد؛ از ما بگیر...]]

[الهی رضا برضائک]

***

-: عیدتان مبارک :-

***

جالب ترین عکسهایی که دیدم در مورد عید قربان...

در مسلخ عشق
۱۱مهر

دل نوشته...

دستانم باخود فکر میکنند که دلم سواد ندارد.

عجب خیالی دارند این دستها...

دستانی ، آنچه را که دل می گوید، می نگارند !!!

اگراو سواد نداشت.آنها  چه را می نگاشتند؟؟؟

و چه زود باورند؛ مردمانی که فکر می کنند باسوادم

 اما نگاهشان به دست خط و امضای تـَــهِ دل نوشته ها ست...


بزرگوارن در روز عرفه ما رو از دعای خیرتون محروم نکنید.

در مسلخ عشق
۰۷مهر


خدا یا آمده ام خودت را از خودت گدایی کنم.

می شود اندکی از خودت به من بدهی؟؟!!

روزهاست که همه دارم الا تو ...

اگر تو داشته باشم دیگر ازهمه چیز و همه کس بی نیازم.


در مسلخ عشق
۰۴مهر

خدایا...

 میدونم با چاقو ؛ بد جوری افتادم جونِ طناب رفاقتمون ...

اما به حق همون یه نخ که هنوز پاره نشده...

رفیقی کن و به این نارفیق یه طناب دیگه بده شاید آدم شد.


 -: یا رفیقَ مَن لا رفیقَ لهَ :-

در مسلخ عشق
۰۳مهر

عمر بر باد رفته را شنیده ای؟؟؟!!!

حال به وضوح ببین یعنی چه:

یعنی؛ تمام آنچه را که باید به خدا می رساندی؛

 اشتباه فرستاده ای...

و حال دستت خالیست...

این همه عمر کردم، همه اش بر باد رفت...

خدایا ! فقط یکی دیگر مانده...

این یکی را خودت بردار

طاقت گمشدنش را ندارم.

در مسلخ عشق
۲۷شهریور


دلت کم جایی نیست...

این دل خانه خداست...

برای بهترین میهمانت ، تمیز نگه اش دار...

یا اگر نمی توانی، به خدایش بسپار...


قال الصادق علیه السلام :

القلب حرم الله فلا تسکن حرم الله غیر الله

دل حرم خداست ، پس در حرم خدا، غیر خدا را ساکن مکن .

بحار الانوار، ج 70، ص 25.

در مسلخ عشق
۲۳شهریور

خدا کند دست زمخت روزگار ، با چاقوی تیز سرمان را از تنمان جداکند ...

 

یا خدا کند،قبل از بریدن سرمان،جرعه ای از آب زلال عشق سیرابمان کند ...

 

یا که قبل از ذبح، بسمل گوید و روبه قبله عشاق کارش را تمام کند.

 

در مسلخ عشق
۱۹شهریور


در تاریکی گم شده ام...


برایم اندکی نور بفرست...


یا اینکه مرا از این شب سیاه به صبح رنگی برسان...




یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ

آنان را از ظلمت ها به سوی نور بیرون می برد

سوره بقره – آیه ٢٥٧


در مسلخ عشق
۱۶شهریور


دور شو از این دنیا ...

تا بدانی این دنیا آن قدر هم که فکر می کنی بزرگ نیست...

و این را نیز باور کن  این دنیا و همه مخلوقات همه و همه از خداست...


الله اکبر...


و خدایا تو هستی بزرگترین بزرگترینان...

در مسلخ عشق
۱۳شهریور



نکند ما را برده ای از یاد؟

آقا جان...

در مسلخ عشق
۱۱شهریور

عجب جاذبه ای داری ، آقا جان

عکس حرمت ،  مرغ دلم را هوایی کرده است ...




السلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام
در مسلخ عشق
۰۹شهریور

انگار که  زمین گیر شده ام...

خدایا  تو خود بال کمکی عطایم کن تا پرواز گیرم...

خیلی و قت است که دگر، زمین جایم نیست...

در مسلخ عشق
۲۸مرداد



در عجبم زچه رو به این دنیای مجازی دل بسته ام...

دنیایی که همه اش مجازی ست. حتی، اشک ها و لبخند هایش...

حتی  انسان ها و حیواناتش...

حتی دوست داشتن ها و تنفراتش...

در عجبم زچه رو به این دنیای مجازی؛ دل داده ام...

دنیایی که یک ثانیه اش لایق تو را نیست.

خدایا...

ببخش مرا که خودم را ارزان فروختم...


در مسلخ عشق
۲۵مرداد

چند روزی مهمان آسمان شهرتان هستم!

اگر قلبم را نشانه نروید و سرم را ازتنم جدا نکنید ...

من از این دنیایتان تکه نانی و پری، برای پرواز می خواهم...

 

در مسلخ عشق
۲۱مرداد
تو به معتمد نیاز داری نه مال خَر...!

حجره قلبت را با قفلی قدیمی؛ بس سخت و لجوج، قفل و زنجیر کن!

قفلی که نه کلید گشایشش داشته باشی و نه توان گشودنش...

کلیدش را فقط به او بده و لاغیر.

فکر خوبی است...نه؟

چند صباحی
راز گنجت را از نا اهلان پنهان بدار...

عمر که بگذرد او خودش می آید قفل زنگ زده ات را می گشاید. گنجت را خوب؛ گران می خرد...


نمی ارزد؟!!!

می دانی چیست؟

مشکلت این است که راهش را بلد نیستی،تو به معتمد نیاز داری نه مال خر!


ای پیر شکسته دل...

در مسلخ عشق