در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

بشین روی « کرسی » دو کلوم حرف باهات دارم

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

بشین روی « کرسی » دو کلوم حرف باهات دارم

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

یاد گارم را جا گذاشته ام، یاد گاری جز خدایم برایم نمانده است....

آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندهای روزانه

اشرف مخلوقات کیست؟

شنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۱، ۰۸:۰۷ ب.ظ
وقتی از هوای سرد و نمور اتاق به رختخواب گرم ونرمت پناه می بری ، سرت را آرام و بااحتیاط بر روری بالشتت می چرخانی،از خستگی دیگر طاقت بیدار ماندن را نداری.

بیخیال از همه چیزو همه کس وهمه جا پلکهایت را فرومیبندی وجهانی را در ظلمات رها میکنی!

ساعتی میگذرد،از سردی هوا از خواب نازت می پری و پتوی کنار رفته را به روی خودت میکشی در همین حین صدایی به گوشت میخورد،صدایی که بارها شنیده ای ،اما هیچگاه به او توجه نکرده ای، در آن عالم خماری خنده ای می کنی و باخودت میگویی حیوان است اگرحیوان نبود، این وقت شب میخوابید.

در حال سیرو سلوک در افکارت هستی که باز خوابت می برد.

شاید دوساعتی میگذرد و از بس که سرفه می کنی از خواب برمی خیزی وبرای رفع سرفه های شدیدت دست به دامن شربت سرماخوردگی درون یخچال میشوی جرعه ای از آن شربت تلخ را سر میکشی،با چشمان خواب آلود وبسته عزم رختخواب گرم وادامه خواب میکنی ولی در راه بازگشت  به دیوار اتاق اصابت میکنی  و زیر لب الفاظ رکیکی را به سازنده دیوار نسبت میدهی!!!

چیزی از دراز کشیدنت نمی گذرد که باز صدا را میشنوی، برای چندلحظه به صدا گوش میکنی ودر فکر فرو می روی، با خود میگویی: او چه می خواند؟صدایش بیشتر به صدای ناله و غم نزدیک است یا شادی و سرمستی؟ یا اینکه دارد مردم را برای کاری ندا می دهد ویا شاید دلش برای کسی تنگ شده  و بلند بلند صدایش میکند،خدا می داند.

ساعت را که نگاه میکنی دیگر چیزی به اذان صبح نمانده،با خود کلنجار میروی الان برای نماز بلند شوم یا اینکه نیم ساعت بخوابم وبعد نماز بخوانم.

صدای اذان که از مسجد بلند میشودصدای اوهم با قدرت بیشتری از  قبل شروع میشود،انگار او هم اذان می گوید.اما به زبان خودش!!!

اذان تمام میشود واو باز هم ادامه می دهد ...

قـــوقــولی قــوقــو - قـــوقــولی قــوقــو

(شاید کمی بخندی وفکر کنی تا اینجا سرکار بودی اما نه کاملا حقیقت است)

اینجاست که شرم میکنی به خودت بگوی انسان،اشرف مخلوقات یا خلیفه الله ویا اصلا هر  صفتی که برای خودت انتخاب کردی(آقا،خانم،سرکار،جناب،آقای رئیس ،خانم مهندس و...)

صدای خروس همسایه تورا یاد شعری می اندازد.

کم ز خروسی مباش مشت پری بیش نیست    /     از سر شب تا به  سحر ذکر خدا می کند

بله ما که انسانیم گاهی اوقات کوتاهی میکنیم اما حیوانات، اشیاء و کائنات همه دائم در حال پرستش خدا هستند.



ـــــــــــــبی ربطــــــــــــــــــــ :(اما خیلی با ربط)

امام صادق (ع) فرمودند: هر گاه صداى آواز خروس را شنیدى این دعا را بخوان:

"سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوحِ سَبَقَتْ رَحْمَتُکَ غَضَبَکَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ وَ بِحَمْدِکَ عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی‏ إِنَّهُ لَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْت‏"؛

پاک و منزه است خداوند و پروردگار فرشتگان و روح القدس،خداوندا رحمت تو همواره بر خشم تو پیشى گرفته است و معبودى جز تو نیست، تو را تسبیح مى‏کنم و حمد تو مى‏گویم، مرتکب بدى و گناه شده‏ام و بر خویشتن ستم کرده‏ام از گناهم در گذر که هیچ کس جز تو نیست که بتواند گناهان را ببخشاید.

شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 482، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1413ق.

(البته این روایت بعد از کامنت اقا سجاد پرواز بی پروا که یادم آورد ومن هم کاملش گذاشتم.)


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۱/۲۸
در مسلخ عشق

نظرات  (۳۰)

خیلی زیبا مینویسی بعضی وقتا باید سکوت کرد و من نیز سکوت می کنم
______________________________________________________________

البته تا اون حد هم که میگید بلد نیستم بنویسم، ای بابا با زور دیپلم گرفتم
۲۹ بهمن ۹۱ ، ۰۴:۵۰ مامان محمدمهدی
سلام
واقعاً؟!!!!
یعنی خروس بیداره شب تا صبح و ذکر میگه؟!!!!!نشنیده بودم!ندیده م!
پس خوش به حال ما آدمها
----
این یادداشت بی ربط(که البته با ربطه) نوشت نداره؟
______________________________________________________________
سلام بله؟؟
تاحالا خروس داشتین؟البته بهتون پیشنهاد میکنم یکی برای امیر محمد بگیرید وتو خونه نگه داری کنید خیلی باحاله
اون وقت میفهمیدخروس از سرشب بیداره یا خوابه

خیلی با دقت هستید،بله بی ربط نداشت،چون دیشب عجله داشتم وقت نکردم یه چیز عالی مربوط به این مطلب پیدا کنم
که خدا خودش جور کرد وبه لطف آقا سجاد(پرواز بی پروا) بی ربطش هم پیدا شد.
۲۹ بهمن ۹۱ ، ۰۵:۴۴ پرواز بی پروا
سلام سید جان
آفرین،خیلی مطلب خوبی بود.دستت درد نکنه.
بیاد این دعا افتادم«سبوح قدوس رب الملائکة والروح...»
______________________________________________________________
سلام بر سرباز مملکت آقا سجاد گل
دست خودت دردنکنه
باعث شد من این روایت یادم بیاد وبگردم پیداش کنم وتوی وبلاگم بزنم
سجاد می دونی هرکه این روایت بخونه وحفظ کنه چقدر ثواب گیرت میاد؟
سلام پسر جان
انسان موجودیست سیال
سیال و در حرکت بین حیوانیت و بلهم اذل، و ملائک و بلهم افضل
چگونه بودن انسان در دستان خود اوست و این است که او را جدا میکند از غیر او
انسان فراز و نشیب و تلخ و شیرین اختیار را بر آرمش و رکود بی مسئولیتی و یکنواختی جبر مطلق و بهشت نشینی، ترجیح داد و...شد آنچه شد.
______________________________________________________________
سلام حسن جان
منو یاد استاد معرفت شناسیمون حاج آقا عالم و انسان شناسیمون حاج آقا فاریاب انداختی
کامنتت با حرفاشون ودرساشون خیلی مرتبط بود حاج آقا حسن
۲۹ بهمن ۹۱ ، ۱۱:۵۰ پرواز بی پروا
سید مطلبو واغعا خوب بو.عافرین.معلومه بالاخره به کار انداختی ها...
______________________________________________________________
سلام سجاد جان چون قانون وبلاگم اینه که حرف در گوشی و خصوصی نداریم
توهم از این قانون مستثنا نیستی،خلاصه ببخشید اگه نظر خصوصیت عمومی شد.
مجید دلبندم عافرین نیست آفرین هست
و واغعا نیست واقعا هست
ok?
سلام.

ممنون که سر زده بودید،
مطلب خوبی بود....راستش اولین چیزی که بعد از خوندن این مطلب به ذهنم رسید این بود که.............

این بود که خیلی از ما واقعا هیچ شباهتی به اشرف مخلوقات نداریم،امیدوارم خدا خودش هدایتمون کنه.....
تلنگر خوبی بود....

در ضمن با نام(( در مسلخ عشق جز نکو را نکشند)) لینک شدید.
اگر مایل بودید،وبلاگ من رو با نام ((بصیرت))لینک کنید.

یاعلی....
____________________________________________________________
سلام ، درد هم همین هست اگه خیلی از ماها درک میکردیم که اشرف مخلوقاتیم واین را به عمل می آوردیم خیلی عالی میشد
انشاءالله
شما بانام بصیرت لینک شدید.
۲۹ بهمن ۹۱ ، ۱۳:۵۳ دختر هنرمند
خیلی زیبا بود چه تشبیهات قشنگی زیبای به کار میبری و مخصوصا قسمت اخرش که قوقولی قوقول بود افرین افرین افرین ادامه بده لذت بردم
______________________________________________________________
سلام
البته به این جور که شما تعریفش میکنید هم نیستا
به روی چشم به لطف دوستان
۲۹ بهمن ۹۱ ، ۱۳:۵۸ ღ☆*زنگ انشا*☆ღ
هنگام سپیده دم خروس سحری

دانی که چرا همی کند نوحه گری

یعنی که نمودند در آیینه صبح

کزعمر شبی گذشت وتو بیخبری

******************

سلام داستان جالبی بود خیلی ساده و زیبا به یه نتیجه قشنگ رسیدی دست مریزاد

برات ارزوی موفقیت می کنم

شاد و سربلند باشی
____________________________________________________________
سلام خواهش میکنم،البته اشتباهات ادبیش را به بزرگی خودتون ببخشید
همچنین
۲۹ بهمن ۹۱ ، ۱۴:۰۱ ღ☆*زنگ انشا*☆ღ
کوک کن ساعتِ خویش !

اعتباری به خروسِ سحری ، نیست دگر

دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است

کوک کن ساعتِ خویش !

که مـؤذّن ، شبِ پیـش

دسته گل داده به آب

و در آغوش سحر رفته به خواب

کوک کن ساعتِ خویش !

شاطری نیست در این شهرِ بزرگ

که سحر برخیزد

شاطران با مددِ آهن و جوشِ شیرین

دیر برمی خیزند

کوک کن ساعتِ خویش !

که سحر گاه کسی

بقچه در زیر بغل ، راهیِ حمّامی نیست

که تو از لِخ لِخِ دمپایی و تک سرفه ی او برخیزی

کوک کن ساعتِ خویش !

رفتگر مُرده و این کوچه دگر

خالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر است

کوک کن ساعتِ خویش !

ماکیان ها همه مستِ خوابند

شهر هم . . .

خوابِ اینترنتیِ عصرِ اتم می بیند

کوک کن ساعتِ خویش !

که در این شهر ، دگر مستی نیست

که تو وقتِ سحر ، آنگاه که از میکده برمی گردد

از صدای سخن و زمزمه ی زیرِ لبش برخیزی

کوک کن ساعتِ خویش !

اعتباری به خروسِ سحری نیست دگر ،

. و در این شهر سحرخیزی نیست
____________________________________________________________
سلام خیلی عالی بود
استفاده کردیم البته اگر اسم شاعرش مینوشتید خیلی عالی تر میشد
۲۹ بهمن ۹۱ ، ۱۴:۰۴ خسرو زارعی
هر روز ما پاکت پیامهای مان را باز می کنیم تا پیام هایی که دوستانمان فرستاده اند را بخوانیم ، اما چند دفعه قرآن را باز می کنیم تا پیام هایی که خدا برایمان فرستاده بخوانیم!!
______________________________________________________________
سلام +دوری مردم از قرآن
نویسنده وکارگردان تعدادی مردم خواب
سلام

ممنون از نوشته ی زیبایتان واقعا واقعیتی جالب است
ومن در پس صدای خروس به قول ما بی محل ناله های مردی را میشنوم که چشمانش را صدا میزند برای بیدار شدن تا ببیند هر آنچه را که خفتگان در خواب هم به چشم نخواهند دید
______________________________________________________________
سلام توصیف زیبایی کردید،آفرین
[ناله های مردی را میشنوم که چشمانش را صدا میزند برای بیدار شدن تا ببیند هر آنچه را که خفتگان در خواب هم به چشم نخواهند دید]
فــــدای دلــــدار :

به پشـت سـم سـتوران غـــبار خواهم شد / به بعــد فصــل خـــزان نـوبهــار خـواهم شد

مـن از ازل ز شـــراب لــــــب تـو نـوشــیدم / ز دوری لــــــب لـــعلت خـــــمار خواهم شد

به هـــــر کــجا نگــرم گــــل ز روی تـو بینم / به وقت وصل تو ای جان گلعـذار خواهم شد

تویی تــو مــاه شـــب و آفــتاب صــبح دلم / بدون روی تـو جــانان ، شام تار خواهم شد

مــنم چــو مـرغ مـهاجر که می پرم هـرجا / لــــیک روزی با نـگاه تو شــــکار خواهم شد

هـــر چند که راه وصــل تـو دشـــوار است / در راه وصــــالـــت اســــــــــتوار خواهم شد

گـــرچه تنها هســـــتی مــــــن جـان بـود / جان فــدای عشـــوه ی دلـــدار خواهم شد .

____________________________________________________________
سلام زیبا بود ،احسنت خوشمان آمد،ممد جان توباید بری پیش حضرت آقا وشعرات بخونی
راسی بچه ها میخوان برن راهیان نور تو نمیخوای بری؟
سلام و عرض ادب

ممنونم از حضور و دعوت شما بزرگوار

مطلب بسیار جالب و خوبی بود .

خدا قوت در پناه خدا
.............................

جن و انس و آدمی با هر نژاد و مکتبی

فرش وعرش و آسمانها و نجوم

کل موجودات عالم

با زبان بی زبانی

با زبان گفتگو یا با زبان دل به هنگام نیاز

هر کسی ،هر ذره ای ، هر عنصری

در خواب و بیداری و در با هوشی و بیهوشی اش

ذکر حق گوید و تسبیح خدا آرد بجا

ای برادر تو خلیفه زاده ای آزاده باش

در طریق حق بیندیش و قدم زن کن گذر

تو مشو مأیوس از غفران او،بخشنده ی بی منت است

من وتو ما و همه دستی بدرگاه خدا

برگشاییم و بگوییم ای خدا وای اله

تو که نزدیکتر از من بر منی

لحظه ای ما را به خود نگذار وا

آمین یا رب العالمین
____________________________________________________________
سلام خواهش میکنم
شعری که نوشته بودید خیلی خوب بود استفاده کردیم
سلام
واقعاً جالب بود!
هنگام سپیده دم خروس سحری دانی که چرا همی کند نوحه گری
گفتا که نمودند در آیینه صبح کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری

یه جایی خوندم معنی قوقولی قوقوی خروس این هست:
اذکروا الله ایها الغافلون
(امیدوارم درست نقل کرده باشم)
یا علی
______________________________________________________________
سلام من جایی ندیده بودم ،می پرسم ونگاه میکنم
تشکر
۳۰ بهمن ۹۱ ، ۰۴:۰۲ سلحشوران اریا
سخنان ارزشمند
به هیچ کس مدیون نباش ک روزی گریبانت را می گیرد...

دنبال پول نباش ولی هیچ وقت نگذار ک بی پولی تو را ب دیگران محتاج کنه...

دوستانت را محدود در چند نفر اندک نکن ک اگر رفتن تنها بمانی...

مفهومی از کلام امیر المومنین علیه السلام:اگر دیدی کسی را ک دوستش داری از تو دوری میکند دنبال او نرو...

حرف زدن بی جا تو را کوچک و بی ارزش میکند پس در جایی ک لازم نیست ؛سخن بگویی حرف نزن...
____________________________________________________________
سلام آقا رضا ممنون از هدایای با ارزش ومفیدتون
۳۰ بهمن ۹۱ ، ۰۷:۰۴ پرواز بی پروا
سید سلام.
(داستان سبوح و قدوس که یادن هست حاج آقا رحیمی تعریف کرد...)

ای وروجک نمیدونستم که کامنت های خصوصی هم علنی میکنی.
اتفاقا بد هم نیست، لااقل یه مجالی پیدا میشه هر از گاهی سر به سرت بذاریم.(اما خداییش هرچی گذاشتیم نشون بدیا!)
مطمئن هستم که میدونی کدوم قضیه اومده تو ذهنم برا مطرح کردن
______________________________________________________________
سلام هرچی فکرش کردم یادم نیومد کدوم داستان؟
باشه تو هرچی گفتی من نشون میدم
آره فک کنم قضیه خال لب و عبدالرضا حس....... هامممممممممم

ای بازیگوش
۳۰ بهمن ۹۱ ، ۱۷:۰۵ کوله بار سفر
سلام
بسیار زیبا بود.
یاعلی
______________________________________________________________
سلام اینقدر هم که گفتید زیبا نیودا
سلام. ممنون از حضورتون . من برم آرشیوتون رو هم بخونم.

حق نگهدار /.
______________________________________________________________
سلام خواهش میشه،خوش حال شدیم
۳۰ بهمن ۹۱ ، ۲۱:۵۱ حدیث مهرآور
سلام
اینجور نگارشی جای تحسین داره.هر دو مطلب خوب و دلنشین بود.ممنون
نمیدونم چه اتفاقاتی برای ما اشرف مخلوقات می افته که اینجور یادمون میره که خالق رو سپاسگذاری کنیم!؟
______________________________________________________________
سلام
واقعا؟نمیدونم شاید لطف دوستان هست،خیلی دلم میخواست از این متن نقد بشه تا این که تعریف بشه،خواهش میکنم
به نظر من بعضی وقتها ما دیگه تو این دنیا بودن برامون عادت میشه ودیگه خدارو باعادت عبادت میکنیم
سلام.
مطلبتون زیبا بود.
موفق باشید.
یاعلی
______________________________________________________________
سلام
قابلی نداشت
یاعلی
سلام سید مطلبت واقعا جالب بود دست درد نکنه اگر این خروس نبود تا کی تو میخواستی به وجود خدا پی ببری معلوم نیست
ولی خودمونیم اگر دارو هاتو درست و به موقع خورده بودی خوب خوب شده بودی مگه نه
______________________________________________________________
سلام حامد
این داستان باید برای تو درس عبرتی باشه که سر اون خروس بیچاره رو نبری وگوشتشو نوش جان کنی ای قاتل خروس
آره اگه همون روز باهم رفته بودیم دکتر وآمپول زده بودیم خوب خوب میشدم
۰۴ اسفند ۹۱ ، ۱۱:۲۷ خسرو زارعی
با سلام
با مطلب حاکم، وکیل و امین مردم به روزم
منتظر نظرات شما عزیز می باشم
______________________________________________________________
سلام بروی چشم باشه اومدم

______________________________________________________________
۰۵ اسفند ۹۱ ، ۰۷:۳۳ محمدباقر فیروزی
یکی دیگر از خصوصیات جالب توجه خروس این است که وقتی غذا جلویش می ریزند فقط چند دانه مختصر می خورد و مابقی را به عیالش یعنی سایر مرغ ها و جوجه ها می سپارد و کنار می رود و ضمناً مثل مرغ ها هم پرخور نیست .
______________________________________________________________
سلام -واقعا؟
نمی دونستم نکته جالبی بود
۰۵ اسفند ۹۱ ، ۰۹:۲۸ یاصاحب الزمان
سئوالی ساده دارم از حضورت ... من آیا زنده ام وقت ظهورت ...

اگر که آمدی من رفته بودم ... اسیر سال و ماه و هفته بودم ...

دعایم کن دوباره جان بگیرم ... بیایم در رکاب تو بمیرم...
______________________________________________________________
سلام ایشاالله
سلام اکر دوس داشتی آپ کن وگرنه هیچ
راستی ادامه شعرایی که گذاشتم رو نخوندی چون تو ادامه مطلب بود وگرنه میفهمیدی شاعر چه کسی هست

اونم که کشتم خروس نبود بی مزه .........
______________________________________________________________
سلام دوست دارم آپ کنم اما هنوز دنبال ایدش هستم
ادامه شعرا هم خوندم آخرش گفته بود از سعدی
اونی که کشتی بوقلمون بود نه خروس ولی قاتل قاتل چه قاتل خروس باشه چه قاتل عقاب باشه چه قاتل بوقلمون باشه...
۰۶ اسفند ۹۱ ، ۱۹:۴۴ پرواز بی پروا
سلام سید(کیف حالک؟)
اگر یوزر و پسورد بلاگفا گم کردی بنظرم از قسمت پشتیبانی بتونی رمز جدید رو بازیابی کنی...
نه که یه مدت مدیدی به روز نکردی
______________________________________________________________
سلام (والا ما که عربی بلد نیسیم اما هرچی گفتی برای خودت)
منتظر بودم که تو شهید بشی من خاطراتتو بنویسم مثل اینکه خدا هم .... استغفرالله
خب چه خبر از عقب گرد ها؟؟؟؟
۲۵ اسفند ۹۱ ، ۰۷:۱۷ سلحشوران اریا
چه میهمنان بی درد سری هستند رفتگان ،

نه به دستی ظرفی را آلوده می کنند و

نه به حرفی دلی آزرده ، تنها با فاتحه ای قانعند

شب وروز جمعه آخر سال است

یادی از عزیزان در گذشته کنیم ،

باشد که دیگران نیز ماراز یاد نبرند





سلام

خدا رحمتشان کند

در همین حوالــی کســانی هستند که تا دیــروز میگفتند :

" بدون تو حتی نفس هم نمیتوانم بکشم "

و امروز در آغـــوش دیگری..

نفس نفس میزنند





نمیدونم والا من هرچی نشستم نتونستم دقیقا کسی که داشت نفس نفس میزدو پیداکنم

هرگز نقاش خوبی نخواهم شد...

امشب،

دلی کشیدم

شبیه نیمه ی سیبی

که به خاطر لرزش دستانم

زیر آواری از رنگها

مدفون شد
""""""""""""""""
تایید کردم





سلام آره دیدم
تشکر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">