یادگار جنگ
دوشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۳، ۰۳:۴۷ ب.ظ
باهم در مورد دفاع مقدس و تأثیرات مثبتش روی مردم صحبت میکردیم. که بی مقدمه اثر زخمی رو که روی بازوش بود نشونم داد و گفت یادگار جنگه...
نگاهی به قیافه اش کردم؛ با ارفاق شاید 26سالش می شد.
خندیدم و گفتم: ما رو گرفتی؟
اخمی کرد و گفت : درسته سنم به جنگ قد نمیده. اما بابام جانباز جنگ که هست؟؟!!!!
گفتم: یعنی که چی؟ بابات چه ربطی به زخم روی بازوت داره؟
نشست و حسابی برام توضیح داد...
نگاهی به قیافه اش کردم؛ با ارفاق شاید 26سالش می شد.
خندیدم و گفتم: ما رو گرفتی؟
اخمی کرد و گفت : درسته سنم به جنگ قد نمیده. اما بابام جانباز جنگ که هست؟؟!!!!
گفتم: یعنی که چی؟ بابات چه ربطی به زخم روی بازوت داره؟
نشست و حسابی برام توضیح داد...
این اثر زخم که می بینی مال 5 سال پیشه، بابام هم جانباز هست و هم مشکل اعصاب و روان داره خیلی خیلی هم مهربون و دلسوزه؛ اما هر از چند مدتی اختیارش رو از دست می ده و حسابی کفری می شه [چند لحظه ای سکوت کرد و بعد ادامه داد] قبلاً که بابام اعصابش خورد می شد. می زد، هم به ما ؛ هم به خودش...
اما چند سالیه که دکتر قرصاشو عوض کرده ، دیگه همه ش خوابه خیلی بیدار نیست که بخواد بزنه...
-: سلامتی شهدای زنده، مخصوصا جانبازان اعصاب و روان وخانواده های صبورشان صلوات :-
-: یاد و خاطره تمامی شهدایی که در راه میهن عزیزمان ایران فدا شدند گرامی باد :-
اونا که زیر بار ذلت نمیرن
آخر یه روز شهید میشن ...