برای درک بهتر صحنه بادکردن یک توپ را در نظر بگیرید. از لحظه ای که شروع میکنند بادش کنند و هر لحظه بزرگ و بزرگ تر میشود و بعد که خوب بزرگ شد. سوزنی تیز در توپ فرو کنند و با چه سرعت تمام بادش خالی می شود.
حال به اصل مطلب می پردازم.
با خود نشسته بودم و حساب می کردم دیروز این کار رو کردم، امروز اون کارو کردم، چند روز پیش فلان کار بزرگ رو انجام دادم....واسه فلانی فلان کار رو کردم؛ هر لحظه داشتم بزرگ و بزرگ تر میشدم، کاملا حس میکردم.
یکی؛
دوتا...8 تا....30 تا... اوووه چندتا قصر دارم غیر از اون ثوابایی که انجام
دادم ویادم نبوده حساب کنم. در اوهام خودم غرق بودم و داشتم ثوابای خودم رومیشمردم؛ خوشحال بودم حاسبوا نفسکم قبل ان تحاسبوا [1]
رو انجام دادم.به خودم دلداری میدادم با این همه کار خوب که کردم دیگه هیچ گناهم باقی نمونده همش به خوبی تبدیل شده.برنامه روز اول بهشتمو هم میریختم. روز اول موز و انگور بخورم، روز دوم شیر و عسل ، روز سوم...
یه فکر عالی هم به ذهنم رسید که خیلی باهاش حال کردم.
«حتما با این همه کار خوب هم که انجام دادم پیش خدا آبرویی هم دارم ، چندتا از رفیقام که توی جهنم هستن رو شفیع می شم و میارمشون بهشت ؛ قصر که زیاد دارم 10 تا از قصرام واسه خودشون.اصلا دور هم تو بهشت هستیم و حسابی صفا میکنیم»
پای سیستم دنبال عکسی میگشتم، تمام پوشه عکسارو چک کردم. به یک پوشه که رسیدم مثل همون سوزنه بود، دقیقا حس کردم هر لحظه دارم کوچیک و کوچیک تر میشم.
دوباره نشستم حساب کردم اما ایندفعه نتیجه عکس بود.
تعداد قصرای آتشین که در قهقرای جهنم درست کرده بودم خیلی زیاد بود.
عذاب هام متعدد بودند. از هر نوع عذاب های ذکر شده واسه نمونه یکی داشتم. کوله ای داشتم سنگین سنگین،پر از گناهان زشت!
از اونا زشت تر روسیاهی گناهانی بود که در محضر خدا با پر رویی انجام داده بودم و در قبالش هیچ توبه ای نکرده بود.حسابی سنگین و روسیاه بودم که حد نداشت.
اون لحظه حس کردم روی سنگ غسالخانه هستم و دیگر توبه ام اثر ندارد.
بیا تا برآریم دستی ز دل که نتوان برآورد فردا ز گل
به فصل خزان درنبینی درخت که بی برگ ماند ز سرمای سخت
برآرد تهی دستهای نیاز ز رحمت نگردد تهیدست باز
مپندار از آن در که هرگز نبست که نومید گردد برآورده دست
قضا خلعتی نامدارش دهد قدر میوه در آستینش نهد
همه طاعت آرند و مسکین نیاز بیا تا به درگاه مسکین نواز
چو شاخ برهنه برآریم دست که بی برگ از این بیش نتوان نشست
خداوندگارا نظر کن به جود که جرم آمد از بندگان در وجود
گناه آید از بندهٔ خاکسار به امید عفو خداوندگار
کریما به رزق تو پروردهایم به انعام و لطف تو خو کردهایم
گدا چون کرم بیند و لطف و ناز نگردد ز دنبال بخشنده باز
چو ما را به دنیا تو کردی عزیز به عقبی همین چشم داریم نیز
این دفعه دیگر خجالت نکشید با گریه وزاری دستانش را بالا بردو گفت خدایا غلط کردم من طاقت جام بلا ندارم. خدایا!! مامانم رو بهم پس بده...خـــــــــــــــــدا خدا....
*
بعد از سلام نماز، دستش را کمی بالا آورد. از دوستانش خجالت می کشید اما چاره ای نداشت بالاخره دلش رضا داد و دستش را بالا گرفت و زیر لب گفت...
هرکه در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند
خدایا میشه کمی از این جام بلا به من هم بدی تا از مقربین به درگاهت بشم. الهی آمین!
و گاهی حکایت ما این طور است از خدا چیزی می خواهیم که در قد و قواره و اندازه ما نیست...
خدا رحمت کند آیت الله مجتهدی تهرانی، ایشون می فرمایند:
بابت این که مدتی بین شما دوستان نبودیم عذر می خوام.
انشاءالله که بتونم باز هم از مطالب گهربار شما بزرگواران استفاده ببرم.
غزل «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم» امام خمینی (ره) از جمله اشعاری است که بعد از رحلت ایشان منتشر شد و مقام معظم رهبری در پاسخ به این غزل زیبا، شعری با مطلع «تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی» همسو با این غزل سرودند که در ادامه هر دو غزل آمده است.
غزل امام خمینی(ره)
تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی
تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شدی
تو که فارغ شده بودی ز همه کان و مکان
دار منصور بریدی همه تن دار شدی
عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر
ای که در قول و عمل شهره بازار شدی
مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی
وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شدی
خرقه پیر خراباتی ما سیره توست
امت از گفته در بار تو هشیار شدی
واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی
دم عیسی مسیح از تو پدیدار شدی
یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم
ببریدی ز همه خلق و به حق یار شدی
!!!=-=-=-=-=-=!!!
یکی از تازهترین استفتائات از آیتالله مکارم شیرازی سوال خانمی است که نظر آیتالله مکارم شیرازی را را نسبت به شروط مورد علاقه او برای عقد ازدواج جویا شده است.
به گزارش قانون این خانم، شروط را در اینترنت دیده است و پس از مشورت با دوستان خود، آن را با خواستگار خود هم مطرح نموده است اما پس از موافقت خواستگار با این شروط، محضردار از تایید این شروط و ثبت عقد ازدواج خودداری کرده است.متن سوال این خانم و پاسخ آیت الله مکارم شیرازی چنین است:
بنده از اینترنت شرایطی را در مورد ازدواج دیدم که خیلی خوب و عادلانه هم بود و من از آنها پرینت گرفتم و به دوستانم هم نشان دادم و آنها هم تایید کردند که شرایط بسیار خوبی است و میتواند برای دختری که قصد ازدواج دارد بسیار مفید باشد برای همین با خواستگارم مطرح کردم و او هم پذیرفت ولی وقتی رفتیم محضر، محضردار که یک روحانی هم بود گفت اکثر اینها شرایط خلاف شرع هستند و به درد نمیخورند و حتی به تمسخر گفتند که شاید هر کس اینها را نوشته قصد دست انداختن خانمها را داشته است، من خیلی ناراحت شدم.
واقعاً همین مسایل است که باعث میشود ما جوانها دینگریز شویم. چرا نباید به شرایط مورد توافق طرفین احترام قایل شد؟
من شرایط را هم برایتان ارسال میکنم و از شما خواهش دارم که مرا راهنمایی فرمایید.
از لطف شما هم ممنونم
1-زوج به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکیل به غیر داد تا زوجه در هر زمانی که بخواهد از جانب زوج اقدام به متارکه کرده و خود را از علقه زوجیت رها سازد به هر طریق اعم از بذل یا اخذ مهریه.
2-زوج به زوجه وکالت بلا عزل داد تا هر زمان خواست مهریه را به هر میزان که خواست افزایش دهد.
3- زوجه اجازه دارد هر زمان اراده نمود به خارج از کشور مسافرت نموده و نیازی به اجازه مجدد زوج نباشد چه برای اخذ یا تمدید یا تجدید گذرنامه و این اجازه دائمی است.
4- زوجه حق ادامه تحصیل را تا هر مرحلهای که لازم بداند خواهد داشت در هر مکان و محلی که ایجاب کند .
ادامه مطلبو حتما بخونید