در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

بشین روی « کرسی » دو کلوم حرف باهات دارم

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

بشین روی « کرسی » دو کلوم حرف باهات دارم

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

یاد گارم را جا گذاشته ام، یاد گاری جز خدایم برایم نمانده است....

آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندهای روزانه

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۱ ثبت شده است

۲۷اسفند
یا انیس من لا انیس له


یا مقلب القلوب و الابصار ، یا مدبر الیل و النهار، یا محول الحول والاحوال ، حول حالنا الا احسن الحال

**سال یک هزارو سیصد و نود ویک،سال حمایت از کار وسرمای ایرانی بر همه مردم ایران مبارک باد**


صدای بلند صلوات مردمی که سال جدید خود را بالای قبور شهدایشان تحویل کرده بودند بلند شد.

فیلم سخنرانی حضرت آقا در حرم امام رضا از تلویزیون 21اینچی که درصحن امامزاده حسن(ع) گذاشته بودند در حال پخش بود.پدر شهیدی وقتی فیلم حضرت آقا از تلویزیون را دید رنگ  رخسارش قرمزشد گویی به معشوقش رسده باشد،بلند فریاد زد. برای کوری چشم دشمنان اسلام وسلامتی مقام معظم رهبری بلند صلوات.

چند دقیقه اول سال همه در حال روبوسی وتبریک گفتن بهم بودند.تعدادی شیرینی هایی که روی قبر شهیدشان که تبرک شده بود را بین مردم پخش میکردند و با این کارشان انگار که شادیهایشان را در قوطی های شیرنی گذاشته اند و به بزرگ وکوچک آشنا وغریب به هرکس میرسیدند تعارف میکنند.

جمعیت شلوغ بود،چند دقیقه ای طول کشید،که از لابه لای شلوغی مردم در صحن امام زاده خودم را بر سرمزار عمویم رساندم.

23سال است که همه اقوام،عموها عمه ها با هم وعده کرده اند که سال جدیدشان را سر مزار برادر شهیدشان تحویل کنند.

بگذریم...

آرزو میکنی  آب  شوی تا نباشی ببینی گریه ها واشک های پدران ومادران و برادران وخواهران همسران وفرزندان شهدا را...

پدر شهیدی دیدم که دیگر حال سرتکان دادن هم نداشت اما اورا با ویلچر برای تبریک سال نو بر سرقبرپسر شهیدش آورده بودند.

من آنجا گریه مادر شهیدی را دیدم که گریه کنان فرزند شهیدش را بلند بلند صدا میزد و میگفت رضا جان مادر تو رفتی که عراقی ها از سر زنان چادر برندارند اما مادر جان کجایی که امروز بر سرمزار تو و همرزمانت پرشده از زنان بی چادر وبدحجاب.

قلب آدم را سوراخ میکرد این درد ودل این مادران وپدران شهدا.

وقتی از گلستان اول خارج میشوی تا وارد گلستان دوم شوی

ورودی گلستان دوم، دختری 7یا8ساله میبینی که کنار نرده ها پشت صندوق چوبی ای نشسته و روی صندوق چهارتا سبزه سرسبز گذاشته است.ومنتظر است تا سبزه هایش فروش رود و او هم مثل بقیه کامش که از ترس فروش نرفتن سبزه هایش تلخش شده را با شیرنی هاجورواجور شیرین کند و مثل بقیه بچه ها از بزرگتر ها عیدی بگیرد.اما از بین لباس هایی که پوشیده است فقط روسریش داد میزند که نو است. شایدبقیه لباس های نو اش را نپوشیده ،تا در میهمانی ها و دید وبازدید ها بپوشد، اما بعید میدانم چون ازدمپایی پلاستیکی پاره و رنگ و رو رفته اش معلوم است که خیال دارد با پول سبز ها لباس عید بخرد.

وارد گلستان دوم که می شوی آنجا هم مثل گلستان اول شلوغ است.در بین این همه قبور شهدا تنها قبر یک شهید از همه شلوغ تر است وآن هم قبر شهید گمنام است....






ـــــــــــــبی ربطــــــــــــــــــــ :

خداوند فرشته ای دارد که هر روز ندا می دهد:
بزایید برای مردن،فراهم آورید برای نابود شدن و بسازید برای ویران گشتن

(نهج البلاغه، حکمت 132)


دوستان ببخشید یه کم دیر به روز شدم، به دلایل مختلفی
یکیش سفر به راهیان نور و مناطق بود

راستی همه دوستان حلال کنید

نمیگم دعام کنید چون میدونم نخونده یادتون میره،اما اگه یادتون بود دعام کنید
لحظه سال تحویل برا ظهور آقامون هم دعا کنید.



عکسای عید91هم توی ادامه مطلب ببینید
ادامه مطلب هم کنار نظرات هستاااااااااا
هی نگین ادامه مطلب که نیست

در مسلخ عشق
۰۳اسفند

یا انیس من لا انیس له

نگاهی به ساعت کردم، عقربه های ساعت داد میزد که وقت استراحت هست، کتابم را بستم و خسته از دوساعت درس خواندن عصرانه، راهی آشپز خانه شدم.وارد آشپزخانه که شدم ، همه چیز تمیز وسرجای خودش بود.هوس میوه کرده بودم. (پرتقال و لیمو شیرین)

داخل یخچال که زیرو رو کردم چیز دندان گیری نصیبم نشد،شاید هم کسی قبل از من نقشه دستپرد زدن به یخچال را ریخته بوده وقبل از رسیدن من نقشه را به تنهایی عملیاتی کرده،نمی دانم الله اعلم

بعداز اندکی کاوشگری در زمینه کشف میوه ، نظرم به کشو جا میوه ای یخچال جلب می شود،کشو را که میکشم با مقدار نه چندان کم لیمو شیرین ها که کمتر از 2-3کیلو نیستند مواجه میشوم

چندتایی را از روی رنگ وظاهر زیبایشان جدا کرده وراهی اتاقم میشوم

ظرف میوه که تماما حاوی لیمو شیرین هست را روی میز میگزارم،رنگ زرد و زیبای لیمو شیرین ها مرا از خود بیخود کرده وبا ظرافت خاصی پوست میگیرم،ومانند قحطی زده های سومالی شروع به خوردن میکنم .

اواخر لیمو شیرین احساس تلخی در دهانم میکنم،برای خلاص شدن از شر این تلخی دست به دامن لیمو شیرین دوم میشوم شیرینی این لیمو شیرین مرا مجذوب خود کرده ،باز دهانم تلخ میشود وبرای رهایی از این تلخی اجبارا به لیمو شیرین سوم ونهایتا چهارم رو می آورم. اما این تلخی هنوز هم ادامه دارد...

برای رفع تلخی تصمیم میگیرم که قند بجوم و باخوردن قند تلخی دهانم را برطرف کنم.


بعضی مواقع ما انسانها گول ظاهر زیبا و شیرینی ناپایدار گناه میخوریم و گناه می کنیم. اما اندکی بعد از گناه ، تلخی گناه را حس میکنیم اما باز همان شیرینی ناپایدار زیر دندانمان گیر کرده و دوباره به گناه روی می آوریم

وآنگاه که در لجنها وکثافات گناه غرق میشویم وتلخی گناه را از درون درک میکنیم ، بهترین راه نجات برای خلاص شدن از شر این همه تلخی به سوی شیرینی ای به نام توبه روی می آوریم ، اینجاست که خدا تورا دوست میدارد.

«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ»        [البقره:222]

خدا وند توبه کننده گان را دوست دارد.

بازی آی! باز آی ! هر آنچه هستی باز آی       گر کافر و گبر و بت پرستی باز آی

 

      این درگه ما درگه نومیدی نیست                     صد بار اگر توبه شکستی باز آی






ـــــــــــــبی ربطــــــــــــــــــــ :(اما خیلی با ربط)

قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ

  • بگو: اى بندگان من که در جنایت به خویش (به واسطه گناه) از حد گذشتید، از رحمت خدا نومید مگردید، بى‏تردید خداوند همه گناهان را (به وسیله توبه هر چند شرک باشد) مى‏آمرزد، زیرا اوست آمرزنده و مهربان


ببخشید اگه اشکالی داشت به بزرگی خودتون ببخشید.
عجله ای نوشتم خیلی دلم میخواد کمی وکاستی هایش را به بنده گوشزد کنید
در مسلخ عشق