در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

بشین روی « کرسی » دو کلوم حرف باهات دارم

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

بشین روی « کرسی » دو کلوم حرف باهات دارم

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

یاد گارم را جا گذاشته ام، یاد گاری جز خدایم برایم نمانده است....

آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندهای روزانه

۱۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

۲۸مرداد



در عجبم زچه رو به این دنیای مجازی دل بسته ام...

دنیایی که همه اش مجازی ست. حتی، اشک ها و لبخند هایش...

حتی  انسان ها و حیواناتش...

حتی دوست داشتن ها و تنفراتش...

در عجبم زچه رو به این دنیای مجازی؛ دل داده ام...

دنیایی که یک ثانیه اش لایق تو را نیست.

خدایا...

ببخش مرا که خودم را ارزان فروختم...


در مسلخ عشق
۲۵مرداد

چند روزی مهمان آسمان شهرتان هستم!

اگر قلبم را نشانه نروید و سرم را ازتنم جدا نکنید ...

من از این دنیایتان تکه نانی و پری، برای پرواز می خواهم...

 

در مسلخ عشق
۲۱مرداد
تو به معتمد نیاز داری نه مال خَر...!

حجره قلبت را با قفلی قدیمی؛ بس سخت و لجوج، قفل و زنجیر کن!

قفلی که نه کلید گشایشش داشته باشی و نه توان گشودنش...

کلیدش را فقط به او بده و لاغیر.

فکر خوبی است...نه؟

چند صباحی
راز گنجت را از نا اهلان پنهان بدار...

عمر که بگذرد او خودش می آید قفل زنگ زده ات را می گشاید. گنجت را خوب؛ گران می خرد...


نمی ارزد؟!!!

می دانی چیست؟

مشکلت این است که راهش را بلد نیستی،تو به معتمد نیاز داری نه مال خر!


ای پیر شکسته دل...

در مسلخ عشق
۱۸مرداد
یادمان بماند، آقا امام زمان (عج) ؛ هنگامی ظهور خواهند که مردم تشنه واقعی این مصلح باشند...

نیاییم تشنگیمان را با این آبهای بدمزه و کثیف از بین ببریم.
 
اندکی صبر ...

آی تشنه گان؛ سقای تشنه لبان با آبی پاک و گوارا در راه است...
 
او خواهد آمد...
 
سقای تشنه گان

-: اللهم عَجُّل لِولیک الفَرَج :-
در مسلخ عشق
۱۶مرداد




حسین جان طاقت قهر همه را دارم . الا تو...

و یا شاید سالهاست که با من قهری...


الهی بالحسین العفو....


***

ب ن : این پست برام خیلی جالب بود ؛ چون مخاطبها بسیار لطف داشتند.

1- به گفته یکی از وبلاگ نویسان این عکس عکس حزم حضرت عباس(ع) هست، با حرم امام حسین اشتباه گرفته نشه. ما که هنوز این بهشت نصیبمون نشده، خوش بحال اونایی که رفتند.


2- این عکس نوشت و جمله پائینش ، هیچ منبعی ندارد. فقط یک جمله اخباری هست و می خواهدگوشزد کند گناه تو را از امام حسین دور می کند، یادت باشد با گناه از امام حسین دور نشی...


ممنون از لطفتون...

در مسلخ عشق
۱۴مرداد

سالها می شد که خودش را فراموش کرده بود، نه اسمش را می دانست، نه اصالت خویش را ... فقط گاه گاهی اصوات و حروفی ، عجیب و غریب به گوشش آشنا می آمدند.انگار که کسی کنار گوشش زمزمه ای می کند...

« بـــ » « ن » « د » « ه » نمی دانست،چکار کند!  با این حروف باید کلمه ای خاص بسازد؟؟؟ و این سوالی بود که در وقت تنهایی ، به دنبال جوابش می گشت! گاهی حروف را کنار هم می گذاشت و کلماتی عجیب و نا آشنا می ساخت؛ دهنب؛ هندب؛ دنهب؛ هبند ...

چند بهاری از عمرش را اینگونه خزان کرد. تا آنکه یک بهار باز برایش نجوا کردند؛ از آن نجوا ها الهام گرفت و کلمه ای را ساخت.

[ بــَـــــ    ـــنـــــ  د ِ   ه  ؛ بَـــنــده ]

کلمه را که ساخت، همه چیز یادش آمد. او سالها می شد که فراموش کرده بود...

نامش را؟

وظیفه اش را؟

و اصالتش را؟

و جوابش را خوب به گوشش رساندند.

نامش بنده بود

ویظفه اش بنده گی

اصالتش بنده زاده ...

 

اما دریغ که بجای بنده گی خدا ، یک عمر زنجیر برده گی شیطان ؛ را بر گردن خویش آویخته بود...

 

در مسلخ عشق
۱۲مرداد

دلم را به عهدی خوش کرده ام که طوطی وار هر صبح گاهان تکرارش می کنم. 

اللَّهَُمَّ ربَّ النورِ العَظیم...

نه درکی...

نه مفهومی ...

نه حرکتی...

....

 

 

انگار این زبان ها و دست ها عادت کرده اند به دروغ گفتن، با دست بر ران راست می زنم و با زبان العجل می گویم...

اما تو خود می دانی همه اش فیلم است، دروغ است.

اگر راست بود یا من آدم شده بودم یا تو سالها بود که آمده بودی...

 العَجَلَ العَجَلَ یا مَولایَ یا صاحِبَ الزَّمان

در مسلخ عشق
۰۹مرداد

برادرم ، خوب گریه کن! اشک بریز...

نامرد است؛ هرکس تورا ملامت کند.

تو حق داری در شهادت کودکت گریه کنی!

اما گریه کن برادرم نه بر فراق کودک عزیزت؛

نه بر شهادت جگر گوشه ات...

نه ...

گریه کن بر خواب زده گی کشور های عربی، که دینشان هم دین توست

و نژادشان هم نژاد تو...

گریه کن برادر بر گوشهایی که خودشان را به کریّت [خریت] زده اند تا ندای مظلومیتت را  نشنوند.

گریه کن برادر ! همین ها که خود را مسلمان می دانند، با سکوتشان؛ مهر تأئیدی بر نسل کشی شما برادرانمان شدند.

همین ها که جز شمردن پولهای نفتشان و خوش گذرانی باچند دخترک کاری بلد نیستند.

آری برادرم حال حسابی گریه کن بر این روزگار غریب ...!

 

در مسلخ عشق
۰۵مرداد
هرچه می خوانمش، صدایی نمی شنوم؟

به خودم دلداری میدهم  که او حرفهایم را می شنود و جوابم را می دهد.

اما....!

خب اگر او جواب را می دهد، پس چرا من صدایی نمی شنوم؟

باز به خود دلگرمی می دهم ، شاید با نوای کوتاه پاسخم را می دهد.

خدایا می شود کمی بلند تر جوابم  بدهی؟؟!!

گوش دلم ، عجیب کـــَــر شده است... صدایت را اصلاَ نمی شنوم.

 

 

یا مَن یَسمَعُ النـَّجوی

 

  ای که سخن در گوشی را می شنود

*دعای جوشن کبیر*

 

در مسلخ عشق
۰۴مرداد

تا حالا خون خورده ای؟

مگر خوردن خون حرام نیست؟؟؟!!!

اما روزهاست که برادران مسلمانمان در فلسطین؛ روزه شان را با موشک و گلوله ، با یاد

فرزندان و مادران با یاد خواهران و برادران و پدرانشان و با خون دل افطار می کنند.

 

 کودکان غزه

در مسلخ عشق
۰۲مرداد

میوه فروش دوره گرد ، میوه را که ترازو میکرد، یکدانه میوه هم اضاف میگذاشت هر وقت از او میوه میخریدم چشم امیدم همیشه به فضلش؛ آن یک دانه میوه امیدوار بود.....

مرد میوه فروش

خدای من ، ای معبودم، ای خالق تمام هستی، ای زیباترین زیبایان، ای بخشنده ترین بخشایشگران، ای مهربان ترین مهربانان ... ، ای خدای نوازشگر، ای خدای گدا پرور...

عمریست که این گدا ، مشتری هر روزه توست و چشم امیدش را به فضل بی کرانت دوخته است. می دانم تو کریم تر از آنی که گدایی را از فضل و رحمتت نبخشایی.

پس خدایا تو را به فضلت می خوانم :

یا مَن لا یرجی اِلّا فَضلُهُ

یا مَن لا یُسئَلُ اِلاَّ عَفوُهُ

یا مَن لا یَُنظَرُ اِلاّ بِرُّهُ..

***

ای که امیدی نیست جز به نیکی او

ای که درخواست نشود جز گذشتش

ای که چشم داشتی نیست جز به نیکی او...

(دعای جوشن کبیر، بند20)

در مسلخ عشق