امروز صبح
پنجره را باز میکنم . ترسان ترسان شروع میکنم به دید زدن . نمی دانم دنبال چه چیز مهمی میگردم اما هر چه هست برایم با اهمیت است.به ساعت مچی ام که روی میز افتاده است نگاه میکنم.بله! ساعتی است که از وقتش گذشته،نمی دانم چکار کنم،انگار تمام دنیا بر روی سرم آوار شده اند.
مگر طلوع خورشید نشانه امیدواری نبود؟
اما امروز صبح من با دیدن تابش و تلألو نورش نا امید شدم.
امروز صبح آن همه زیبایی، روز های قبل برایم شوم وناگوار شده بودند.
امروز صبح صدای جیک جیک گنجشک ها و هوهوی قمری های وحشی روی تیر چراغ برق مرا شاداب نمی کند.
امروز صبح صدای تق تق چکش خوردن اسکلت فلزی آن ساختمان دور دست مرا بس آزارمی دهد.وروحم را سخت چنگ میزند.
امروز صبح صدای هیس هیس بچه هایی که می خواهند صبح زود طبق رسم چند روزه ی خود برای معلمشان از باغچه ما دزدکی گل بچینند...کلافه ام می کند.
امروز نمی دانم چه شد که دیگر آن گنجشک، پشت پنجره اتاق ننشست وبا ضربه های ممتدش به شیشه پنجره مرا از خواب ناز بهاری بیدار نکرد.
امروز همه چیزهای زیبا برایم ثقیل وغیر باور شده اند.
واین همه بی روحی ونا امیدی نشانه شروع یک روز بدون ادای احترام به خداست.
ـــــــــــــبی ربطــــــــــــــــــــ :
کسی که به یاد سفر طولانی آخرت باشد خود را آماده میکند.
(نهج البلاغه، حکمت 280)
سلام عرض میکنم به همه دوستان
ممکن است چند مدتی بدلیل امتحانات در فضای مجازی پیدام نشه.
اگر احیانا در تایید نظرات و خدمت رسیدن به وبلاگ شما دوستان کوتاهی شد پیشاپیش از همه شما بزرگواران معذرت می خوام.
وموضوع آخر
دیشب صحبت های آقا رو از تلویزیون گوش میدادم.
بنده خدا با تمام وجود داره مردم رو دعوت میکنه به حضور پرشور در انتخابات.
پس بر مردم ایران ننگ هست اگر بخواهند بخاطر اندک مشکلات در انتخابات شرکت نداشته باشند.و بر بسیجیان ننگ است که بخواهند در این زمینه روشنگری نداشته باشند.
خدایا این ره بر را برای ما تا ظهور مولایمان سالم نگه دار.
ومن الله توفیق
وقتی از خواب بیدار میشی و میبینی ساعتت زنگ نزده و خواب موندی و نمازت قضا شده انگار دنیا روی سرت خراب میشه.ابروهات چنان به هم گره میخورند که عالم و آدم میفهمن امروز چی شده
انشالله بتونیم حماسه ساز باشیم و حامی ره بر عزیزمان
یاعلی