در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

بشین روی « کرسی » دو کلوم حرف باهات دارم

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

بشین روی « کرسی » دو کلوم حرف باهات دارم

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

یاد گارم را جا گذاشته ام، یاد گاری جز خدایم برایم نمانده است....

آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندهای روزانه

۵ مطلب با موضوع «امام خمینی (ره)» ثبت شده است

۱۳خرداد

 این پیرمرد غذا نخورده است

یادم هست من کودک بودم، روزی پیرمردی برای باغچه ی منزل ما خاک آورد.ماسر سفره بودیم که او آمد. امام گفتند که این پیرمرد ناهار نخورده است.غذای ما زیاد نبود.بعد بشقابی از توی سفره برداشتند و خودشان چند قاشق از غذایشان را در بشقاب ریختند و به ما گفتند:«بیایید هر کدام چند قاشقی از غذای خود را در این بشقاب بریزید تا به اندازه ی غذای یک نفر بشود.»

ما که آن روز غذای اضافی نداشتیم، به این ترتیب غذای آن پیرمرد را آماده کردیم. در عالم بچگی آن قدر از این کار خوشم آمد که نهایت نداشت.[1]

 

این دروغ است

در پاریس، برخی اصرار داشتند از زندگی امام در یک شبانه روز فیلمبرداری کنند؛ من جمله از سفره غذای ایشان.امام فرمودند: « این طوری که شما می خواهید سفره بچینید، دروغ است. زیرا در سفره ما پلو و گوشت و خورشت هم هست. شما می خواهید اینها را نادیده بگیرید و یک سفره ساده درست کنید، این دروغ است.»[2]

 

 

 

 

تعطیلی غیر منتظره

زمستان سال 62 امام دو هفته ملاقاتهایشان را قطع کردند. من تلفنی از جناب آقای رسولی سوال کردم، که چی شد امام مجددأ ملاقاتشان قطع شد؟ فرمودند از روزی که امام شندیدند در غرب کشور کمبود نفت وجود دارد [چون آن سال زمستان سرد بود] دستور دادند بخاری های جماران را خاموش کنند، لذا امام به شدت سرما خوردند.![3]

............

چند روزی که مشغول به مطالعه خاطرات این مرد بزرگ شده ام احساسی عجیبی دارم،این احساس یک پویایی خاص خودش را دارد. تا چند روز پیش اگر می گفتند امام، شاید ساده از کنارش می گذشتم، اما چنان  با خاطراتش مأنوس شده ام که هر چند ساعتی دلم برایش تنگ می شود و برای رفع دل تنگیم شروع میکنم به مطالعه درباره شخصیت این بزرگوار...ای کاش حضورش را درک کرده بودم!!

هر چه فکر کردم چیزی در مورد این مرد بزرگ به ذهنم نرسید الا اینکه بگویم: امام نقش بازی نمی کرد، امام فقط خودش بود. همین!

 

همکاری!!

امام را در کوتاه ترین جمله توصیف کنید! اگر توصیفات از خودتان باشد هم بهتر هست.

............

[1] : فریده مصطفوی- کتاب پرتوی از خورشید، ص

[2] : آیت الله سید محمد موسوی- پابه پای آفتاب،ج5، ص 287

[3] : علی محمد بشارتی- مهدی سیرت،ص83

در مسلخ عشق
۱۱خرداد

پس از انقلاب دانش آموزان سرخ پوست مدرسه راهنمایی مرکزی اسپرینگ دال، در ایالات آرکانزاس آمریکا، نامه ای به حضور امام خمینی(ره) می نویسند و با ارسال یک جفت جوراب کهنه به عنوان هدیه از طرف دانش آموزان مدرسه، از امام می خواهند که یک شیء شخصی خود را هر چند یک جوراب کهنه باشد به عنوان یادبود برای آنها ارسال دارد.

امام که از اوضاع مردم سرخ پوست و سیاه پوست آمریکا در جریان است.همراه جواب نامه یک جلدکتاب برای آنان می فرستد که نشان دهنده  تعالی وترقی انسان درمطالعه کتاب است، نه در نگهداری یک لباس کهنه

اما پاسخ امام:

    بسم الله الرحمن الرحیم

فرزندان عزیز خوب دبیرستان اسپرینگ دال ایالت ارکانزاس آمریکا

نامه محبت آمیز و هدیه ی ارزشمند شما عزیزان را دریافت نمودم. من می دانم که سرخ پوستان و سیاه پوستان در فشار وزحمت هستند. در تعلیمات اسلام فرقی بین سفید و سرخ و سیاه نیست، آنچه انسانها را از یکدیگر امتیاز می دهد تقوا و اخلاق نیک  و اعمال نیک است. از خداوند بزرگ می خواهم شما فرزندان عزیز را موفق کند و به راه راست هدایت فرماید. یک جزوه از کلمات نصیحت آمیز پیامبر بزرگ اسلام را که برای کودکان ایران هدیه داده اند برای شما عزیزان می فرستم و به شما دعای خیر می کنم. امید است در ارزشهای انسانی موفق باشید.

.........

جهت مطالعه نامه عاشقانه امام خمینی(ره) به همسرشان به اینجا مراحعه فرمائید.

و نیز جهت مطالعه مجموعه نامه های امام خمینی به همسرشان سرکار خانم خدیجه ثقفی به اینجا مراجعه فرمائید.

.......

 ........

سوال؟؟!!

به نظر شما چرا امام در نامه به دانش آموزان آنها را به اسلام دعوت نکرد؟(نظراتتان را با جان دل می خوانیم)

........

منبع: کتاب خورشید قرن، ص 56و 57

در مسلخ عشق
۰۹خرداد

یا انیس من لا انیس له

چند روزی تا سالروز رحلت جانسوز رهبر کبیر انقلاب ، میزبان نگاه گرمتان هستیم. امیدواریم بتوانیم برگی از کتاب  سیره این مرد بزرگ ، رهبر ظلم ستیز، امام  خمینی (ره) برگیریم و آن را سرلوحه اعمالمان قرار دهیم.ان شاءالله


 من ندیدم در طول زندگی، امام به خانمشان بگویند: در را ببندید. بارها و بارها می دیدم که خانم می آمدند و کنار آقا می نشستند؛ ولی امام خودشان بلند می شدند و در را می بستند وحتی وقتی پا می شدند، به من هم نمی گفتند که در را ببندم. یک روز به آقا گفتم: «خانم که داخل اتاق می آیند، همان موقع به ایشان بگویید در را ببندند.» گفتند: « من حق ندارم به ایشان امر کنم!» حتی به صورت خواهش هم از ایشان چیزی نمی خواستند.[1]

متأسفانه دیده می شود در خیلی از خانواده ها ، مرد به دلیل مرد بودن یا به عهده داشتن مسئولیت اقتصادی خانه ، طوری رفتار می کند و  دستور هایی صادر میکند که انگار زن را به اسیری آورده است.و خیلی اوقات در خانواده ها برسر ریزترین مسائل آنچنان زن و شوهر با هم بحث می کنند که اگر همان وقت را برروی مثلا یک کار علمی میگذاشتند مسلما به نتیجه خیلی مطلوبی می رسیدند.

عاملی که در خیلی از خانواده ها بعنوان یک عنصر کمرنگ شده وجود دارد ایثار است. مرد در برابر همسر و زن در برابر شوهر خود ایثار به خرج نمی دهد تا این ایثار باعث الفت و پیوند عاطفی قوی بین اعضاء خانواده شود.

پیامبر اکرم (ص) : یکدیگر را به رفتار نیک با زنان سفارش کنید.

....

[1] : خانم زهرا مصطفوی، دختر امام، برداشت هایی از سیره ی امام خمینی(ره)، ج1،ص85

الهام گرفته از کتاب ( خانواده و امام خمینی ، حسنعلی میرزا بیگی)

در مسلخ عشق
۱۵اسفند

غزل «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم» امام خمینی (ره) از جمله اشعاری است که بعد از رحلت ایشان منتشر شد و مقام معظم رهبری در پاسخ به این غزل زیبا، شعری با مطلع «تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی» همسو با این غزل سرودند که در ادامه هر دو غزل آمده است.

غزل امام خمینی(ره)


 

 


من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم

فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم
همچو منصور خریدار سر دار شدم

غم دلدار فکنده است به جانم، شررى
که به جان آمدم و شهره بازار شدم

درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز
که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم

جامه زهد و ریا کَندم و بر تن کردم
خرقه پیر خراباتى و هشیار شدم

واعظ شهر که از پند خود آزارم داد
از دم رند مى آلوده مددکار شدم

بگذارید که از بتکده یادى بکنم
من که با دست بت میکده بیدار شدم


غزل مقام معظم رهبری


 

 


 

تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی
تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شدی

تو که فارغ شده بودی ز همه کان و مکان
دار منصور بریدی همه تن دار شدی

عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر
ای که در قول و عمل شهره بازار شدی

مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی
وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شدی

خرقه پیر خراباتی ما سیره توست
امت از گفته در بار تو هشیار شدی


واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی
دم عیسی مسیح از تو پدیدار شدی

یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم
ببریدی ز همه خلق و به حق یار شدی

!!!=-=-=-=-=-=!!!

 

در مسلخ عشق
۱۲بهمن
حضور در حرم امام(ره) و مزار شهدا
 
در آستانه‌ ی ایام الله دهه فجر انقلاب اسلامی و سالروز ورود تاریخ‌ساز امام خمینی(ره) به میهن اسلامی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی، صبح امروز(سه‌شنبه) با حضور در مرقد مطهر امام راحل(ره)، ضمن قرائت فاتحه، یاد بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران را گرامی داشتند.
رهبر انقلاب اسلامی سپس با حضور بر مزار شهدای هفتم تیر و گلزار شهدای بهشت زهرا، برای ارواح طیبه ی شهدا علو درجات را مسألت کردند.

 



 


در مسلخ عشق