در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

بشین روی « کرسی » دو کلوم حرف باهات دارم

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

بشین روی « کرسی » دو کلوم حرف باهات دارم

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

یاد گارم را جا گذاشته ام، یاد گاری جز خدایم برایم نمانده است....

آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندهای روزانه

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۱ ثبت شده است

۳۱ارديبهشت

 

http://img.tebyan.net/big/1389/08/2262421691221013084419814717310524719880.jpg

 


   

 

        آشتی با او                                                               

هنگا می که غرق در گرداب پریشان دنیا در حال دست وپازدن در این مرداب بودی و نمی دانستی که تحرکت بیشتر به ضررت خواهدبود،تنها یکی فقط یکی  به یادتو بود

هیچ کس تورا یاد نمی کرد ،جز او

اوکس ست که تمام امیدش بازگشت  تو به این سرای زیبا ست که همه اهل آن با صفا یند همه سحرها با عشق،سلام به طلیعه های صبح  میدهند وشبها با نوازش معشوقشان به دیدارش پر میکشند

آری هنوز هم یکی هست که تمام دغدغه اش بازگشت توست

وقتی دلت از همه جا وهمه کس می گرفت اوهم هم درد باتوبود و شاید هم اشک

زمانی که توبرای افزایش چند سکه  ثروت دنیاییت اورا به هراج میگذاشتی یا اینکه  برای چند متر بیشر زمین رو به همه میزدی واورا فراموش میکردی وگاهی از کمبودی پولت اورا میفروختی اوسکوت اختیار میکرد.

  تو همه را صدا میزدی به جز آنکه را باید صدا میزدی

تو از خداهایت طلب میکردی و جواب نمیافتی

تو سجاده ات را پرت میکردی وفحش به این وآن میدهی  ولی  اوهنوز سکوتش را حفظ کرده است.

فرشته ها با لحن طعنه داری میگویند: که این همان «خلیفه الله» روی زمین است این همان اشرف مخلوقات است ، این همانی است که ما از قبل گفته بودیم  که مایه فساد بر زمین است.حال دیدید؟؟؟

او به جای تو خجالت میکشداما  تو بیخیال از درد دلش گناه میکنی

تا اینکه خسته شدی از همه دنیا خسته شدی و گوشه ای با دلی  پر از درد ایستادی  و زار زار گریه کردی وبالحنی دل شکسته گفتی خدااااااااااااا.....

ملائک مشغول عبادت با صدا ی بلند بودند

او بالاخره  سکوتش را شکست،سکوتش راشکست و گفت: «یا ملائکه اسکتو.....»

ساکت شوید بنده ام،بنده عزیزم اشرف مخلوقاتم  خلیفه ام دلش گرفته اکنون او دست دوستی به سمتمان دراز کرده

تو گریه ات بیشتر شد اوتورا در آغوش گرفت چنان تورا نوازش میکرد گویی که سالیان دراز تورا ندیده است.

خدا همه ملائک را خواست  روبه آنها کرد و گفت :«به همه بندگانم بگویید راه باز گشت باز است» و رو به تو کرد و

گفت: ای بی وفا  این است  رسم رفاقت ؟

تواز شرمندگی سرت را پایین می انداختی!!!

بامعشوقت حرفها زدی  چنان غرق در زیبا یی ها شده بودی که مانند بلبلان بهاری برایش اوج وفرود میگرفی وبازیبا ترین کلمات نغمه خوانش  بودی

وقتی به خود آمدی صحنه ای دیدی که اوج زیبایی بود

تودرحال تقدیم کردن بهترین نام خدایت به بهترین ها بودی .

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکَاتُهُ

اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکَاتُهُ 

 

http://img.tebyan.net/big/1386/08/159801309520612023154168992203231164218213.jpg

http://s2.picofile.com/file/7135831284/BF26DCFD6627_61.jpg

 

در مسلخ عشق
۰۳ارديبهشت

این مطلبو که میخوام بنویسم از خودمه پس از شما دوستان خواهش میکنم که اگر اشکالی در آن هست گوشزد فرمایید تا بتوانم رفع کنم ودر پست های آینده دیگر این اشتباهات را تکرار نکنم.اگه هم خوبه تشویقم کنید تا بازم بنویسم!!!

ممنون میشم از نظرات همه شما خوبان


(یا من اسمه و دوا وذکره و شفا)

توی جمعی نشسته بودیم و داشتیم در مورد یکی از دوستان که برایش عارضه ای از زمان دفاع مقدس پیش آمده بود حرف میزدیم

داستان از اینجا برای من زیبا بود که مینویسم........

علی :آقا رضا سردرت واسه چی هست چرا این همه سر درد میگیری؟

آقارضا:والا چی بگم به قول این تلویزیونا یادگاری آوردیم از زمان جنگ

علی:میگم نکنه که  سردردت  واسه میگرن باشه یه سر برو دکتر

آقارضا:دکتر که خیلی رفتم همشون دارو و قرص تجویز میکنن ومیگن که بعد از یک ماه بیا عمل کن

علی:بابا این دکتراکه اصلا چیزی بلد نیستن برو پیش یه فوق تخصص من یکیشون سراغ دارم شمارش میدمت میگن هرکی رفته پیشش خوبش کرده بروپیشش حتما خوبت میکنه واز دست این لعنتی راحت میشی!!!!

بی بی خانم که از همه سنش بیشتر بود خندید و گفت : خدایا کمک از تو،مدد از تو ، بعدش گفت:

خدایا هرچی تو بدی چه خوب چه بد بازم شکرت

مگه خدای این چندتا دکتر که رفته با خدای اون یکی فرقی میکنه؟

همشون خداشون یکی هست !

وشفا هم خدا میده نه اون دکتر بلافاصله گفت:

«دکتر دوا مینویسه تو بخور به نیت شفا ایشالله که خدا خودش خوبت میکنه ،خدادکترهمه مریضا هست طبیبت اصلیت خداست ، نه نه جون دکترا وسیله هسن»

من یکهو یادم به این چندکلمه معروف در دعای کمیل افتاد.«یامن اسمه و دوا وذکره و شفا»

 بی بی خانم بدون وقفه گفت :

«خدایا خودت همه جانبازان وهمه مریضا رو شفابده »

کمی فرو رفتم درمرداب وجودمو باخودم گفتم ببین ایمان به خدا یعنی این.....

خدایا همه جابازان وبیماران را لباس عافیت بپوشان


منتظر نظراتتونم

در مسلخ عشق