در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

بشین روی « کرسی » دو کلوم حرف باهات دارم

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

بشین روی « کرسی » دو کلوم حرف باهات دارم

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

یاد گارم را جا گذاشته ام، یاد گاری جز خدایم برایم نمانده است....

آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندهای روزانه

۳ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است

۲۸دی

چقدر لرزیدم...

آنگاه که در آن روز سرد زمستانی ، پیرمرد فقیر محله؛ می لرزید ومن به لطف کت و کلاه بافتنی ام، گرمم بود.و چه گرم و صمیمانه؛ او مرا با نگاهش دنبال می کرد.که هیچ گاه، به این اندازه به خود نلرزیدم...

در مسلخ عشق
۱۸دی

انار

زمستان که آمد

همه تنها شدند.حتی

انار باغچه خانه ما...

در مسلخ عشق
۰۳دی

چه سمفونی ناموزون ولی زیبایی ایجاد کرده بود؛ انگشتان ترک خورده پیرمرد ضعیف!

رینگ رینگ...

آنگاه که بر سر پیچ کوچه های باریک اما صمیمی؛ دست چروک و خشکیده اش؛ زنگ خسته دوچرخه اش را نوازش میکرد.و پاهای بی رمقش ملتمسانه بر رکاب دوچرخه ای فرتوت فرود می آمدند تا او سرعت گیرد و از یادها عبور کند.

و در این بازی زمانه هرگز مقایسه نخواهم کرد؛ صداقت زنگ دو چرخه ی سالخورده آن پیرمرد را با بوق ماشین های شیک جوانان امروزی...

رینگ رینگ...

* دانلود کنید*

در مسلخ عشق